برفین برفین ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

نی نی برفی من برفین

یاد 7 ماه گذشته

1392/5/10 12:04
نویسنده : مامان الناز
264 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز میخوام داستان این جوجه کوچولو رو واستون بگم 

12 آذر منو بابایی همراه مامان مریمم رفتیم مطب خانم دکی(شیوا احمدی)اون روز خیلی استرس داشتم چون میدونستم آخرین باره که تو شمکم میبینمت بعد از 4 ساعت انتظار نوبت ما شد و بلاخره دیدمتو 1000 یار قربونت رفتم قرار شد فردا بیای بغلم شبو یا کلی دلداری از بابایی خوابم برد صبح ساعت 6 مامان مریم رفته بود بیمارستان آذربایجان تا کارامو انجام بده منم ناشتا تو خونه منتظر تل بودم خانم دکی زنگ زد گفت تو خونه چی کار میکنی برو بیمارستان گفتم تا اونجا 10 قدم راهه مامانمم اونجا است نگران نباش یه موقع میام ساعت 15:05 مامی جونم زنگ زد گفت برو دم در محمد داره میاد آب دهنمو قورت دادمو رفتم بالاخره رفتم تو اتاقم بعد از تزریق سرم و تعویض لباسام با محمد رفتیم سوار آسانسور شدیم همدیگه رو بغل کردیمو یه بوس چوچولو چون پرستارم هم پیش ما بود اون پایین ترسناک بود البته شاید برا من اونجوری بود چون تا حالا اتاق عمل نرفته بودم متخصص بیحوشی اومدو از کمر آمپور زدو دستامو بست و.... کلی اونجا فک زدم تا اینکه یه لحظه فکر کردم یه لقمه که تو گلوم بود رد شد و بعد 2دقیقه زیبا ترین لحظه دنیا رو حس کردم و دیدمت خیلی کوچولو و خیلی سفید دوستت دارم با ارزش ترین هدیه من از خدا.

اینم گذشت 7 ماه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مهرزاد جان
10 مرداد 92 12:25
خدا براتون نگهش داره ماشاله




خیییییییییییییییییییییییییییییییلی ممنون خاله جونی