برفین برفین ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

نی نی برفی من برفین

بهترینم دوستت دارم برای همیشه با من باش

دخترم موهاش رفت

سلام سلام دختر قشنگم دلم واسه موهای فر خورده ات یه ذره شده دیگه صبحها وقتی از خواب بلند میشی و دست و صورتت رو میشورم بهدش یه شونه الکی میکشم و موهات مرتب یادش بخیر یه ربع با موهات بازی میکردم  این ماه عزیز از زیارت مکه اومد و باز هم کلی سوغاتی واسمون آورد و دستشون درد نکنه  رستوران دیاکو موقع برگشت ووووو کلی واسه عروسک هات آواز میخونی باهاشون صحبت میکنی و همون جا با عروسم هات میخوابی       ...
3 اسفند 1393

تولد 2 سالگی عروسکم

دخترم امسال چون یه جورایی عذا دار بودیم نشد تولدی که تو دلم بود رو بگیرم یه تولد خودمونی گرفتیم و کلی هم بهمون خوش گذشت به من که خیلی خیلی خوش گذشت امسال بیشتر متوجه شرایط بودی وقتی تزیینات تولدت رو دیدی یه جیغ بنفش کشیدی و با دیدن رقص نور کلی واسه خودت رقصیدی و میگفتی تبلد مبالک از اون روز هر وقت دلت هوس تولد میکنه رقص نور رو روشن میکنم          تولدت مبارک عروسک مامان             اینم از عکسای تولدت     ...
24 دی 1393

عذر خواهی از دخترم

سلام برفین من از دست خودم ناراحتم اومدم جبران کنم یه مدت هم نتم خراب بود بعد اون نوبت لب تاب تازه بعد اون بسورد وبلاگ اما همه چی درست شد اومدم جبران کنم از دوستای مهربونمون هم معذرت سولماز جون و  دختر خاله جون و... دختر یکی یدونه ام الان شما 2سال و1 ماه و 11 روزته شانسی چه رند در اومد هههههههههه تو این مدت حرف زدنت کامل شده به طور کامل باهام حرف میزنی هر کاری که میکنی میایی به من توضیح میدی واسه هر کاری از من اجازه میگیری خداییش زبونت اینقد شیرینه که تو هر شرایطی باشم با نت صدای نازت منو جذب خودت میکنی الهی مامان فدات بشه عدودک (همون عروسک خودمون البته به زبون برفین) صبح ها میگی مامان ابل(اول)جییش    &...
24 دی 1393

22 شهریور تولد مامانی

22 شهريور هم تولى ماماني بوى بابايي طبق معمول مامانی رو سوپرایز کرد دستش درد نکنه واسه شام یه مرغ بریانی با تمامی تشکیلاتش کیک  و باقلوای تازه و میوه واسه هدیه هم یه گوشی جی 6 اووووف مامان بابای منم که مهمون هامون بودند و 100 تومان هم بهم دادن دستشون درد نکنه و در آخر ممنون بابایی که امسال هم مثل هر سال گل کاشت همه دست بزنید دست دست دست           دل عاشق مو یه هفته اس از دست رفته اس اینم آهنگ مورد علاقه برفین جوجو    ...
2 مهر 1393

21 ماهگی ناز دار من

سلام خورشید زندگی من 21 ماهه شدی یه ماه دیگه هم از ماه های با هم بودنمون گذشت و از خدا ممنونم که تو رو به ما داد و تونستیم یه میوه بهشتی تو این دنیا داشته باشیم از روز مرگی های این ماه واست بگم : هر روز با صدای نازتو از خواب بلند میشم با لحن شیرین نر از عسلت میگی مااامااا و منم چشامو یاز میکنم  میگم  جوووون دلم بعد از چک کردن من نوبت بابایی میرسه بااا بااا و با بایی به جای سلام دادن میچلونتت واسه صبحانه اصلا میل نداری(نه اینکه واسه نهار شام میل داری ی ی !گ!!!) بعد انگشت منو میگیری با خودت میبری تو اتاقت و دستوری بهم میگی نیی نییی الهی من قریون نی نی خواستنت بررررررررررررررررررررررررم جوجه طلا بیشتر تفریحت شده بازی با تبلت ...
30 شهريور 1393

20 ماهگی عروسکم

سلام عروسک 20 ماهه من  گفتم بیست یاد 20 روزگیت افتادم  تو یه چشم به هم زدن شدی 20 ماهه اما اندازه 20 سال تو دلم خاطره شده دختر خوشگلم روز به روز داری جلو چشمم بزرگ میشی اما هر بار که تو خوابی و من دارم عاشقونه نگات میکنم فکر میکنم هنوزم همون نوزاد کوچولوی خودمی که واسه اولین یار دیدمت واسه هر نفست حاضرم روزی صد بار بمیرم و زنده شم برفینم تک گل زندگیم دوووووووووووستت دارم از ته قلبم مطمئنم یه روز که واسه اولین بار این نوشته ها رو میخونی بتونی این حسمو درک کنی و بدونی واسه من نفسی تو این یه ماه کلی شیطونی کردی کلی مهمونی رفتی این ماه اسباب کشی پدر بابا جونت بود  الان که دارم مینویسم امه سودی بستری ...
20 مرداد 1393

19 ماهگیت مبارک سفید برفی

سلام سفید برفی من این ماه هم با همه شیرینی و تلخی هاش گذشت و شد خاطره ولی چه خوبه که خاطره هامون با عطر نفس هات و گرمی وجودت که خونمونو پر کرده به منو بابایی حس بهترین روزهای زندگیمونو میده دخترم با ارزش ترن دارایی منو بابا       دوستت داریم از کارهای مهم این ماه واست بگم هر وقت از ورودی وارد ساختمون میشدیم یه نمیم ساعتی زنگ تفریح داشیم واست هم فرقی نداشت چه ساعتی از روزه پارسا پسر یکی از همسایه هامون یه دوچرخه کوچولو داره که همیشه گوشه پارکینگ پارکش میکنه و شما هم خاطر خواه اون چرخ شده بودی دست بردار هم نبودی تا اینکه واست چرخ شماره 12 گرفتیم حتی پاهات به پدالش هم نمیرسه اما تو با ترفند های خو...
17 تير 1393

18 ماهگیت مبارک عروسکم

سلام مامانی الهی دورت بگردم این غرورت منو کشته آخه نمی دونید که چی شده من از این واکسن 18 ماهگیت وحشت داشتم منتظر گوله گوله اشک های نازنینت بودم استرس آروم کردنت بند آوردن گریه هات نذاشت دیشب بخوابم اما... خانمی کردی و با غرورت که به نظرم به بابات رفته خودتو به مامان نشون دادی اونجا همه نی نی ها گریه میکردنو تو اونها با انگشتت که به معنای سکوت یود میگفتی سووو سووو مامانها هم میگفتن الان هم نی نی ما به شما میگه سووو سووو اما نوبت ما که شد با یه اخم با مزه اجازه دادی وزنت کنن دور سرتو بگیرن و قدتو اندازه کنن و در آخر واکسن دستت که اصلا چیزی نگفتی و واکسن پات که یه با یه جیغ خیلیییییییی چوچولو به اتمام رسیدو خانم دکی...
18 خرداد 1393

دختر شیطون من

سلام دخترم یا به قول مامان گوله برفی من اومدم واست کلی مطلب بذارم واست از کارهایی که میکنی بنویسم از اون زبون کوچولوت که نمیتونه حرفای دلت رو بیان کنه بگم اول از شیطونی هات بگم 1-بالا رفتن از میزtv ومیز جلو مبلی 2-خاموش روشن کردن ریموت لوستر (3 زمانه با هم بعد دونه دونه) 3-با پشه کش دنبال بازی کردن 4-خالی کردن ادکلن مامان و انگشت کردن تو ماتیک های من وبه جا ماندن آثار هنری شما رو درو دیوار و خوشواب ما 4-پاره کردن سیم های گیتار مامی 5-دستمال کشیدن میز ها اینو دوس دارم 6-خالی کردن کشو های کمد راه رو و باز گذاشتن درب ها که باعث اوف شدن مامان شد و چسب زخم زدن و غصه خوردنت...
14 خرداد 1393